رها سادات مصطفوی گرجیرها سادات مصطفوی گرجی، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 15 روز سن داره
زهرا ساداتزهرا سادات، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 19 روز سن داره
سید محمد صدراسید محمد صدرا، تا این لحظه: 6 سال و 6 ماه و 28 روز سن داره

رها جون دختر گل همه

مسافرت رهاخانم به مازندران و کرج

بلاخره چهار شنبه رسید و ساعت 6 با اژانس به ایستگاه قطار رفتیم خوب تو خواب بودی و من فقط تونستم پوشکت رو عوض کنم و با همون لباسای خونگی ببرمت خوب دلم نمیومد بیدارت کنم و بد خواب بشی و خوب وقتی به ایستگاه قطار رسیدیم یه عالمه سرباز اونجا بودند و ماشالله یه هم همه ای راه افتاده بود که خدا می دونه که خلاصه صدای اونا تو رو از خواب بیدار کرد خوب البته بهتر چون این اولین باری بود که قرار بود قطار و ایستگاه قطاررو ببینی پس بهتر بود که بیدار بشیو همه چیز رو ببینی خوب این اولین عکست است که در ایستگاه قطار با بابایی انداختی   خوب بعد از این که بیدار شدی یهو یه قطار بار بری وارد ایستگاه شد و من و بابایی گفتیم رها بای بای کن و راننده قطار هم برا...
28 آذر 1392

گشت و گذار در بهشهر مازندران و اومدن امیر علی پسر عمو رها خانم

خوب امروز تصمیم گرفتیم که یه کم بریم طرف کوه و چند تا عکس بندازیم و فضای سبز شمال رو برات به یادگار بزاریم پس من و تو بابایی و عمو حسین با هم رفتیم کوه و کلی کیف کردیم جالب اینجا بود که تو هی دلت می خواست که خودت را بری و کوه هم که سر باللی و سر پایینی داشت و جاده اش هم که نا هموار بود پس تا می زاشتمت زمین نمی تونستی تعادلت رو حفظ کنی و می ترسیدی که راه بری وروجکم   خوب همون طور که می بینی هم هوا خیلی گرم بود و هم آفتاب شدید بود و برای ما که روزه بودیم تحمل اون شرایط خیلی سخت بود پس تصمیم گرفتیم که زود برگردیم خونه چون دیگه از فرط گرما طاقت تو هم تمام شده بود و بیشتر نق می زدی تالذت ببری. خوب بعد از ظهر هم با مامان فرخ و عمو حسین ...
28 آذر 1392
1